چهارم. پرندگان و پرواز عجیب آنان
آیات مربوط به پرواز پرندگان را شاید مهندسان هوا ـ فضا بهتر از هر کسی دیگری درک کنند نگاهی به علوم مربوط به پرواز و شروط لازم برای خلبانی، حساسیت و ظرافت این امر را بیش از پیش روشن میکند. برخی علومی که مستقیماً به پرواز مربوط است مانند آیرودینامیک، فیزیک دینامیک، فیزیک حرارت، فیزیک الکتریسته و مغناطیس، استاتیک، مقاومت مصالح، هواشناسی و... . اینجا است که خداوند در کنار سایر آیاتي كه دلالت بر عظمت خود، پرندگان را مطرح میکند و انسان را به تفکر در آن دعوت میکند. در میان آیاتی که به پرندگان پرداخته، دو آیه (ملک/ 19 و نحل/ 79) به يكدیگر شبیهاند كه پرواز را محور قرار دادهاند. در اين مجال از نوشتار فرازهاي این دو آیه در كنار یکدیگر و به محوريت آيه 19 سوره ملك بررسی میشود:
یکی از نکات دقيق و ظریف این است که در سه قسمت از این دو آیه به واژه دیدن (أَوَلَمْ يَرَوْا) توجه شده است. در ابتدای دو آیه و انتهای یکی از آنها که صفت «بصیر» را برای خداوند انتخاب میکند، شگفتی آن در ارتباطی است که بین این خصوصیت و پرواز وجود دارد، چرا كه بشر پرواز خود را مدیون نگاه به پرندگان است.[16] اکنون نیز این روش از کارآمدترین روشهای پژوهش در این زمینه است.
چشم افرادی که برای خلبانی انتخاب میشوند باید ده دهم و بدون کوررنگی باشد.[17] پرندگان نیز دید تلسکوپی بسیار قویاي دارند و از مسافت بالا به خوبی سطح زمین را میبینند. (عبدالرزاق نوفل، الله والعلم الحدیث/ 61)
علاوه بر ساختار فیزیکی چشم، سرعت و دقت پردازش دریافتهای بینایی توسط مغز نیز اهمیت شایانی دارد. اگر سرعت فرار آنها در یک بیشهزار انبوه و هنگام شلیک شکارچی تصور شود، فوقالعاده بودن آن بهتر نمایان میگردد. آیا پرندهای را مییابید که در اثر برخورد با درخت یا یکدیگر به روی زمین افتاده باشد؟ در حالی که در شهرهای بزرگ مانند نیویورک میتوان چنین حادثهای را مشاهده کرد، جاییکه در شبهای پاییزی پرندههای زیادی به خاطر کوری موقت در اثر نورهای مصنوعی به برجها برخورد کرده، کشته میشوند.[18] یکی از سؤالات مهم درباره مهاجرت پرندگان، چگونگی مسیریابی آنان است. راهیابی توسط الگوهای مغناطیسی زمین از جدیدترین نظریات در این رابطه است. آنچه در اینجا مناسب بحث حاضر است این است که آنها نه تنها امواج مغناطیسی زمین را درک میکنند بلکه آن را به شکل «الگوهای دیداری» میبینند.[19]
دقت در شکل ظاهری پرندگان «إِلَى الطَّيْر» نشان میدهد تمام وجود آنها براى پرواز هماهنگ است. ساختمان دوكى شكل، پرهاى لیز، سبك و تو خالى که با گیرانداختن هوا باعث سبکی آن میشوند، استخوانهایی که در عین استحکام، سبک و عموماً تو خالی است و حتی در پرندگانی مثل عقاب در داخل استخوانها کیسههای هوایی وجود دارد، سينه پهن که امكان سوار شدن بر امواج هوا را مىدهد، ساختمان مخصوص بالها که نیمه انتهای آن نيروى بالابرنده ايجاد مىكند، نیمه خارجی آن پرنده را به سمت جلو هل میدهد. (احمد فؤاد، رحیق العلم والإیمان/ 185) ساختمان دم كه با قابلیت مانور، حركت سريع به چپ و راست، گاه با گشودن آن باعث کاهش سرعت و حفظ تعادل در نشستن میشود و گاه به همراه بالها در مقابل باد پهن میشود و همچون باد بادکی اوج میگیرد و... . (مكارم شيرازي، ناصر، تفسیر نمونه، 11/340؛ بيآزار شيرازي، عبدالكريم، قرآن و طبیعت، پدیدههای شگفتانگیز عالم آفرینش/ 122) همه از ظرافتهايي است كه در خلقت پرندگان به كار رفته است.
نباید فراموش کرد که پرنده موجودی است زنده و خصوصیات فیزیولوژیکی او نیز باید او را در این راه همراهی کند، زیرا اگر قرار باشد مشکلات ناشی از پرواز در ارتفاع، حیات او را به مخاطره اندازد، تناسب اندام ظاهری، سودی نخواهد بخشید، بنابراین او در دو بخش باید با پرواز هماهنگ باشد: 1ـ ظاهری؛ 2ـ سازگاری فیزیولوژیکی. برخی از این ویژگیها عبارتنداز:
میانگین فعالیتهای حیاتی در بدن پرندگان میانگین بالایی است، به اين معنا كه نسبت به سایر حیوانات داری قدرت هضم غذای بیشتر، قلب بزرگتر و قویتر و نبض سریعترند. درجه حرارت بدن آنها بالاتر و دستگاه تنفسی مناسبتر برای نیازهای تنفسی، فشار و قند خون بالا و هماهنگى قدرت ديد و ساير حواس نیز از دیگر ویژگیهای آنها است. (كارم، السيد غنيم، الاشارات العلمیة فی القرآن الکریم.../ 329؛ باشا، احمد فؤاد، رحیق العلم والإیمان/ 184) بررسی فراز بعدی، لزوم این سازگاریها را بهتر نشان میدهد.
ارتفاعات بالا «فَوْقَهُمْ» چه در کوهنوردی و چه در پرواز مشکلات عدیدهای را به خصوص برای موجود زنده میتواند به وجود آورد. کمبود اکسیژن، کاهش فشار هوا، تغییرات دما، تغییرات چگالی هوا از این مواردند که می توانند منجر به برخی مشکلات زيستي شوند. مشکلاتی از قبیل علایم ملایم بیماری acute mountain sickness (بیماری که به علت قرار گرفتن در فضایی با فشار هوای کم بروز میکند)، بیماری کشنده High Altitude Pulmonary oedema (بیمای ورم ریوی بر اثر ارتفاعهای زیاد) وHigh Altitude Cerebral (بیماری ورم مغزی بر اثر ارتفاعهای زیاد).[20] بالاترین ارتفاعی که برای پرندگان نوشته شده حدود 7ـ6 کیلومتر است (يوسف الحاج احمد، موسوعة الإعجاز العلمی فی القرآن والسنة، آیات الله فیالآفاق/ 378؛ بيآزار شيرازي، عبدالكريم، قرآن و طبیعت، پدیدههای شگفتانگیز عالم آفرینش/ 123) گرچه عموم پرندگان کمتر از 5 هزار پا اوج میگیرند (هر پا = 48/30 سانتیمتر)[21] این در حالی است که برای جلوگیری از این مشکلات صعود تدریجی به کوهنوردان سفارش میشود[22] در حالی که پرندگان میتوانند اوج و فرودهای آنی داشته باشند.
آذرخش یکی دیگر از حوادثی است که هر جسم پرندهای را تهدید میکند. شناختن اينكه كدام ابر خطرناك است و پرواز در چه ارتفاع و مسافتي براي پرندگان بيخطر و لازم است ميبايست آنان را هواشناسان ورزيدهاي كرده باشد. به عنوان مثال پرستوی دریایی فشار سنج درونی دارد که از فاصله چند صد کیلومتری هوای توفانی را تشخیص داده و راه مناسب را انتخاب میکند. (مستند شبکه قرآن، ساعت 30: 21، 21/ 2/ 1387)
در آيه ديگر (نحل/ 79) عبارت ذيل را بيان ميفرمايد كه حاوي نكات قابل توجهي است: «مسخرات فی جو السماء»: «جو» به معنای هوا است (العين، 6/ 196؛ لسان العرب، 14/ 157؛ المفردات/ 213) اين فراز ميتواند از دو زاویه حائز اهمیت باشد:
1ـ تأثیر جو در نگهداری پرنده، زیرا پرنده با همین هوا است که پرواز میکند و اگر خلأ حاکم باشد قادر به پرواز نیست. علاوه بر آن جريانات هوايي كه در طبقات فوقاني جو ميوزد ميتواند بالشتك خوبي براي سوار شدن پرنده بر روي آن باشد. (كارم، السيد غنيم، الاشارات العلمیة فی القرآن الکریم .../ 331).
2ـ هماهنگی متقابل پرنده برای شناور ماندن در جو.
از سوي ديگر خود این جو میتواند مشکلساز باشد که پرنده باید توان دست و پنجه نرم کردن با آن را داشته باشد. تأثیرات جوی بر جِرم پرنده، مستقيماً علمی به نام آیرودینامیک را پدید آورده است و غيرمستقيم نيز با دو علم ديگر از چهار علم پاية پرواز، يعني: «ميكانيك پرواز» و «سازههاي هوا فضايي» در ارتباط است.[23] حرکت هوا، کم و زیاد شدن فشار آن، تند و کند شدن سرعت باد، جريانات پيچيده و گردآبي، برش باد و انفجار رو به پایین هوای سردِ چگال، عواملی است که جسم پرنده و خصوصیت آیرودینامیکی آن باید پاسخ مناسب را به تغییرات آن بدهد.[24]
ظرافت ادبي كه در اين فراز از آيه به كار رفته است قابل تأمّل ميباشد (صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ)، چرا كه «صف» به حالتی گفته میشود که پرنده بالهای خود را باز نگه میدارد و پرواز میکند. «یقبضن» به حالت دیگر پرواز یعنی «بال زدن» اشاره دارد. (مكارم شيرازي، تفسير نمونه، 24/ 344) «صافات» اسم فاعل یا صفت مشبهه است[25] که ثبات را میرساند و با حالت صاف نگه داشتن بالها تناسب دارد، زیرا حالت پرنده در آن هنگام ثابت و یکنواخت است، اما «یقبضن» به صورت فعل مضارع آمده که استمرار را میرساند و با بال زدن پرنده که یکی پس از دیگری اتفاق میافتد و استمرار دارد همخوان است.
(مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ)؛ «كه جز (خداى) گستردهمهر آنها را نگاه نمىدارد» این همه نعمت جلوهای است از رحمت بیانتهای الهی که او (إِنَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ بَصِيرٌ)؛ «(چرا) كه او به هر چيزى بيناست».
پنجم. زنبور عسل و شگفتی های آن
در اين بخش به بررسی آيات 68 و 69 سوره نحل و اعجازها و شگفتیهای آن میپردازیم، اين آيات داراي فرازهاي ذيل ميباشد.
(وَ أَوْحى)؛ از بررسی کتابهای مختلف لغت[26] این نتیجه به دست میآید که معنای وحی «فهماندن مخفیانه» است به هر روش که باشد (اشاره، الهام، کلام خفی...) و میتوان به حسب مورد، مفاهیمی چون سرعت را نیز در آن دخیل دانست.
بر اساس این معنا از وحي، معنای آیه این میشود که خداوند به گونهای که از دیگران مخفی است به زنبور عسل فهماند که چگونه خانه بسازد و ... .
اگر قرار باشد معنای «مخفیانه»اي كه در واژه «وحي» نهفته است هميشگي باشد آن وقت بايد از يافتن مكانيزمي كه اين امور را در زنبور سازماندهي ميكند نااميد شد، اما اگر «وحي» را به ساير حيوانات تعميم دهیم و زنبور عسل را به عنوان یک مثال در نظر بگیریم آن وقت ميتوان آن را به صفات ژنتيكي نهفته در DNA موجودات تفسير كرد، اما ظهور عبارت (وَأَوْحَى رَبُّكَ...) نوعي تمايز همراه با برجستگي را ـ نسبت به ساير حيوانات ـ نشان میدهد.
(رَبُّكَ)؛ چرا خداوند به جای «الله»، «رب» را انتخاب نمود؟
از ميان اسماي حسناي الهي تناسب این اسم که به معنای پرورشدهنده و تربیتکننده است[27] با مهندسياي كه در ساخت خانه زنبور عسل و یا تهیه عسل میآید روشن است، اما علاوه بر این، نکات دیگری وجود دارد که به آنها پرداخته ميشود.
«رب» از اسماء فعلیه است كه رابطه ميان ربّ و مربوب را نشان ميدهد. برای هر موجود درجهای از درجات ربوبیت الهی تجلی پیدا میکند. گاهي ربوبيت عام «رب العالمین» است و گاه خاص «رب الناس». در بین انسانها هم متقین تحت تربیت و ربوبیتی خاص از جانب خدا قرار دارند (أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِم) كه بالاترین آن ویژه پیامبر اعظم(ص) است؛ (وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى). شايد به جرأت بتوان گفت كه اين همان ربوبيّتي است كه ثمره آن وحیی شد که در پرتو آن قرآنی فرود آمد که (شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُور) است، همان «رب» در حد ظرفیت طبیعت به کاملترین وجه عمل نمود و وحیی فرستاد که در پرتو آن غذایی درست شود كه موجب شفای جسم آدمیان است (فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاس). شاید نوعی مقایسه معقول به محسوس در اين آيات شكل گرفته باشد یعنی همانگونه که نتیجه وحی الهی در عالم طبیعت غذایی شیرین، گوارا و شفا بخش است در عالم جان نیز همین نتیجه را به همراه دارد. (إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي)؛ کلمه «نحل» از نظر صرفی اسم جنس جمعی است که مثل «نخل» هم میتواند مذکر باشد و هم مونث (طباطبایی، محمدرضا، صرف ساده، ص 248).
این که قرآنکریم مفرد مونث را برای خطاب انتخاب کرد اگر معجزه نباشد از شگفتیهای علمی قرآن است، زیرا تمام وظایف و فعالیتهای کندو توسط جنس ماده انجام میشود و نرها فقط نقش بارور کردن ملکه را به عهده دارند آن هم از چندین نری که به وجود میآید یکی از آنها کافی است، اما محوریت این اجتماع با ملکه میباشد و به خصوص اینکه کارگران که در این آیه جهت خانهسازی و تولید عسل مستقیماً مورد خطاب واقع شدهاند از نظر جنسیت ماده، اما عقیم هستند، بنابراین گرچه ممکن است مردم اعصار گذشته، از ماده بودن ملکه به خاطر تخمگذاری آگاهی داشته باشند، اما بعید به نظر میرسد ماده بودن زنبوران کارگر روشن بوده باشد. (ر.ک: بكر، رضا فضيل، وجوه الآعجاز في آيات النحل/ 76).
(مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ): یکی از فوائدی که لفظ «مِن» دارد این است که زنبور خانههای خود را هم در شکاف کوهها و هم سوراخ درختان میسازد و هم آویزان به زیر صخرهها، در نتیجه واژه «من» شامل هر دو قسمت میشود، از اينرو از واژه «في» استفاده نكرد، چرا كه «فی» قسمت دوم را در بر نمیگرفت. (همان/ 81).
ترتیبی که در آیه آمده این نکته را میرساند که زنبور عسل قبل از انسان آفریده شده است، زیرا خانهای که او برای زنبور میسازد در آخر آمده است. (همان/ 78) یافتههای علمی نیز همین را میرساند.[28]
با فاصله افتادن «بیوت» بین کوه و دو نوع دیگر، شاید این نکته فهمیده شود که زنبورهای درختی را ممکن است بتوان اهلی کرد، اما زنبوران کوه را نمیتوان. (چه اینکه تلاش برای اهلی کردن دو نوع زنبور بزرگ (کوهی) و کوتوله ناکام مانده و فقط نوع هندی و غربی آن در کندوها سکونت پیدا کردهاند و به همین دلیل عدهای برآنند تا این دو را تحت یک نوع بگنجانند). (همان/ 77)
(وَمِمَّا يَعْرِشُونَ)؛ این عبارت را معمولاً تفاسیر قدما به داربستها و سقفهای خانههایی معنا کردهاند که انسانها میسازند.[29] این تفسیر هر چند درست است اما با گذشت زمان و تولید کندوهای عسل معنای کاملتری از آن رخ نشان میدهد. آیا اگر خداوند به زنبور دستور نداده بود که در کندوها سکونت کند انسان میتوانست آن را به این راحتی در اختیار گیرد و کنترل کند؟ نگاهی به سایر حشرات و دو نوع دیگر زنبور که اهلی نمیشوند اهمیت این خطاب را روشن میکند.
(ثُمَّ كُلي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ، فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً)؛ منظور از «سبل ربک» و پیمودن راههای پروردگار چیست؟ نظرات مختلفی در این رابطه داده شده که مجال بررسی آنها نیست، اين نظرات عبارتند از: 1ـ راههای خانه تا گلها؛ 2ـ گلها تا خانه؛ 3ـ هر دو؛ 4ـ ... (ر.ک: حسيني شيرازي، سيد محمد، تقریب القرآن إلی الأذهان، 3/ 236؛ تفسيرالمراغي، 14/ 105؛ ر.ک: المیزان، 12/ 293؛ اندلسي، ابو حيان محمد بن يوسف، بحر المحيط في التفسير، 6/ 560) اما آنچه به نظر نویسنده صحیحتر است این است که نباید تصور کرد راههای پروردگار الزاماً مسیرهایی در خارج باشد یا رونده آن متحرک باشد بلکه هر کاری که بر طبق رضایت خدا صورت گیرد راه او است که پیموده میشود و انجام دهنده آن، سالک این راه است هرچند ساکت یا ساکن باشد، بنابراین، این دستور چیز سومی در کنار دو دستور قبلی نیست بلکه سفارشی است از جانب خدا که دو دستور قبلی را در بر میگیرد و نکتهای که وجود دارد ارتباط ظریفی است که در این فراز و فراز آخر همین سوره ميباشد آنجا كه به پیامبرش(ص) میفرماید: (ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة...)؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما... . (نحل/125) در اینجا نیز خود خدا پس از دستوراتی، با (حکمت یا) موعظهای حسن و با لحنی نرم و ملایم به زنبور میفرماید: «راههای پروردگارت را مطیعانه بپیما».
(ذُلُلاً)؛ ذُلُلا يعني نهايت اطاعت. زنبور نیز آن چنان سرا پا به این فرمان گوش میدهد که پاهای آویزان او در بازگشت به خانه نمادی است از تواضع و فروتنی در برابر دستور خدا.
(يَخْرُجُ)؛ در اینجا التفات از خطاب به غیبت صورت گرفته و دیگر زنبور مخاطب نیست. انعکاس این التفات را در جهان خارج و رفتار زنبور میتوان مشاهده کرد. خوب است مقایسه شود با عبارت (وَمِمَّا يَعْرِشُون) جایی که
خطاب به او میفرماید از بناهایی که انسان میسازد خانه بگیر، او نیز به راحتی چنین میکند.
(مِنْ بُطُونِها)؛ در منطقه مكه نه گل و گياهى وجود دارد و نه زنبور عسل، ولى قرآن با قاطعیت از درون شکم زنبور خبر میدهد و عسل را محصول درون بدن زنبور میداند نه فقط فضای دهانش و یا تغییراتی که پس از تخلیه در کندو در آن صورت گیرد و این را کسی نمیدانسته جز خالق او. اگر گفته شود منظور قرآن از شراب فقط عسل نیست بلکه همه مایعاتی است که از بدن زنبور ترشح میشود چه عسل و چه موم و چه زهر و... همانطور که علم امروز هم خواص درمانی سایر فرآوردههای زنبوری را تأیید میکند، (به عنوان مثال ر.ک: مجموعه قرآن و طبیعت، قسمت دوم، زنبور عسل/ 18) آنگاه جمع آوردن كلمه «بطون» اعجازی است فوق مطلب یاد شده و همانطور که قبلاً گفته شد به کارگیری ضمیر مفرد مؤنث در اینجا نیز تأکیدی است بر اعجاز گذشته.
(شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُه)؛این عبارت در عین کوتاهی حاوی اعجاز و شگفتیهای گوناگونی است. اول مفرد و نکره آوردن شراب، که دلالت میکند مایع واحدی است که به صورتهای گوناگون از قسمتهای مختلف بدن او خارج میشود، گاه به شکل عسل، گاه موم، بره موم،[30] ژله شاهانه، زهر و... . زنبور از همین شهد و گرده تغذیه میکند و آن را تبدیل به فرآوردههای مختلف میکند، پس مایع واحدی است که با صورتهای گوناگون از قسمتهای مختلف بدن زنبور خارج میشود.[31]
نکته دیگر، احتمالات گوناگون ـ و درست ـ در عبارت (مُخْتَلِفٌ أَلْوانُه) است كه عبارتند از: 1ـ رنگهای عسل مختلف است؛ 2ـ این اختلاف نسبت به ماده اولیهای ميباشد که زنبور خورده است، یعنی خارج میشود از او شرابی که رنگش (یا حالتش) با ماده اولیهاش (شهد) مختلف است و فرق دارد.
3ـ درون بدن زنبور شراب واحدی است، اما به صورت گوناگون و رنگارنگ از قسمتهای مختلف بدنش خارج میشود که عبارت باشند از عسل، موم و... .
4ـ مزه و بوی هر نوع عسل با دیگری متفاوت است. 5 ـ ترکیبات هر نوع عسل با دیگری متفاوت است.
(فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاس)؛ حداقل چهار لایه شگفتی و اعجاز را میتوان برای این فراز از بر شمرد؛ اولاً: از دیر باز عسل یا خود به تنهایی درمان بعضی بیماریها بوده و یا در ترکیب بسیاری از داروهای گیاهی دخيل بوده است؛[32] ثانیاً: گفته شد علاوه بر عسل از سایر فرآوردههای زنبوری نیز استفادههای غذایی ـ دارویی میشود که کلمه (شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ) گویای آن بود؛ ثالثاً: از اینکه بعد از عبارت (مُخْتَلِفٌ أَلْوانُه) میفرماید: (فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاس) میتوان فهمید این اختلاف رنگ (یا حالت) در خاصیت درمانی عسل نقش داشته باشد. (ر.ک:بكر، رضا فضيل، همان/ 171) و از اینکه مرجع این اختلاف رنگ، گیاهان گوناگون است کلید گنجینهای را به دست میدهد که با پرورش زنبور بر روی گیاهان مختلف به صورت تخصصی عسل با خواص دارویی و بدون عوارض، تولید کنیم. (ر.ک: همان/ 168)؛ رابعاً: قرآن نمیگوید عسل (یا آن مایع) شفا است بلکه میفرماید «در آن شفا است» وقتی گفته میشود در نفت همه چیز هست منظور این نیست که نفت به همین شکل عادی همه چیز را دارد بلکه با انجام فرایندهای شیمیایی مواد بسیاری را میتوان از آن استخراج کرد. این نکته قرآنی نیز میتواند اینچنین مورد استفاده قرار گیرد که عسل یا فرآوردههای زنبوری میتوانند مواد خامی باشند که داروهای شفا بخش زیادی را از آن به دست آورد.
نتیجه
آیاتی که گذشت سرشار از اعجازها و شگفتیهایی است که گاه یک کلمه یا فراز کوتاه آن، از چند زاویه میتواند مجموعهای از آنان را در برداشته باشد و حتی گاه، برخی نکات آن در ارتباط با يكديگر خود را نشان میدهند.
گستره اعجاز علمي قرآن را ميتوان در تنوع موضوعاتي كه در قرآن منعكس شده است را يافت به عنوان نمونه: آنجا كه خداوند از آب به عنوان عامل حيات نام برده و يا از پرواز پرندگان و... سخن به ميان اورده است هر يك نمودي از جنبههاي علمي را فرا روي بشر نهاده است كه توانسته است پس از قرنها به لايههايي از اين اعجاز و يا شگفتي علمي دست يابد. اين همه تكثر مطالب علمي در لايهها و بطن آيات كه هدف اوليهاش هدايتگري است،چيزي جز هماهنگي كتاب تشريع و تكوين خداوند نميباشد كه كتاب تشريع ـ قرآن ـ ، قرنها قبل و با زباني ساده براي بشر برخی از کتاب تکوین ـ طبیعت ـ پرده برداشته است
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.